در دوراهی جنگ و صلح و ….

پس از حمله اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی ، ضربه متقابل جمهوری اسلامی به اسرائیل قطعی مینماید. در یادداشتی عنوان کردیم که حمله اسرائیل به ساختمان جمهوری اسلامی در آستانه انتخابات آمریکا نمیتواند تصادفی و بدون اطلاع بایدن و موافقت ضمنی او بوده باشد تا دستاورد ترامپ در ترور قاسم سلیمانی و موفقیت تبلیغاتی آن را تضعیف کند و خود را به عنوان قهرمان واقعی مبارزه با ایران معرفی کرده باشد1.

تبدیل جامعه آماری غیر رسمی و احیانا مبالغه شده یا دروغ کشته شدگان اسرائیلی (1200) نفر به نبردی که بیش از سی و پنج هزار نفر را شهید کرده که در میان آنان بیش از بیست و هشت هزار نفر زنان و کودکان وجود دارند و تعداد زیادی مجروح و نقص عضو در جامعه فلسطینی بر جای گذاشته است نمیتواند از یک حکومت که مینیمم مسئولیت پذیری بین المللی داشته باشد سر بزند.

از وجدان بشری نمیتوان انتظار سکوت در مقابل جنایات صهیونیسم در غزه و فلسطین اشغالی را داشت اما آیا میتوان با اسلحه به جنگ اتحاد اهریمنی اسرائیل و آمریکا شتافت و منافع ملت ایران و امید آنان به زندگی را از آنان سلب کرد؟ این سوالیست که پاسخ به آن تنها در گرو غایت ایمان به آخرت و شهادت نیست بلکه حکمت و چالش و نبرد زندگی و مرگ یک نسل و بلکه چند نسل یک ملت است.

اسرائیل و آمریکا در تولید اسکناس سبز دلار و ساخت و تولید اسلحه مشکلی احساس نمیکنند، گریبان و گلوگاه اقتصاد بین المللی در دستان آمریکا فشرده میشود، اما تجربه نشان داده ایران در نبردهایش تنها خواهد بود.

قدمهای بزرگ خودکفایی و استقلال صورت گرفته در ایران میتواند با صرف همان بمب هایی که بر سر کودکان غزه می افتد ویران گردد و بازسازی آنها کار چند روزه و چند ماهه نخواهد بود. اینجاست که در حکومت دینی باید ایمان به اقدام و اتفاق الهی فراتر از تکیه بر سلاحها باشد، حکومت دینی به معنای نبرد انسان برای خدا نیست، نبرد خداوند برای انسان است. دستاورد نبرد خدا تاکنون بردن آبروی اهریمنان در پیشگاه خلق بود ، نشان دادن آپارتاید، فاشیسم، نازیسم و جنایت علیه بشریت همه بر پیشانی کوچک اسرائیل و مشارکت آمریکا در جنایت علیه بشریت.

دانست که باید دید جمهوری اسلامی از خدا و خدا از جمهوری اسلامی چه میداند که تصمیم به تلاقی با قویترین اهریمنان ، بدین زودی و پیش از بلوغ کامل برای ایشان گرفته شده است، بحث خدا و تفلسف در مقام خدا در تقدیر و سرنوشت ملت ایران بسیار مهم، بی بدیل و حساس است، آیا خدا دوست ایشان است و یا دشمن ایشان است که تدارک جامعه ای پر از بیماریهای روان، چالشهای غیر لازم و نیز حکومتهای مستبد را در طول تاریخ برای ایشان دیده است. آیا میتوانیم از تقدیر ملت ایران جلوگیری کنیم؟

پاسخ این سوال بله است و شرایط آن اینست:

1-جمهوری اسلامی باید ستم بر زیردستان را متوقف کند.

2-ایرانیان تبعیدی (سیاسی) را با آغوش باز پذیرا باشد.

3-و به اصلاحات بنیادین برای ساختن آینده کودکان ما سر بسپارد.

تنها با سرسپردن به خواست مظلومان است که دستاوردهای اقتصادی ، نظامی، سیاسی ایران در مقابل اهریمنان بین المللی از میان نخواهد شد و جمهوری اسلامی به بهای ویرانی ایران جراحی نخواهد شد. با جراحی جمهوری اسلامی ، لزوما مردم ایران هم راهی به مدینه فاضله نخواهند یافت. کپیتالیسم، صهیونیسم، مارکسیسم، نازیسم ابواب و مسیر غایی بهشت نیستند. خمنیسم میتواند مردم را چه به بهای اعتراض، چه با جنگ با اهریمنان بین المللی و چه با انتخاب منش حکیمانه به مدینه فاضله برساند. اما اینک وقت رهبری خداوند است زیرا جمهوری اسلامی جانشین صاحب وحی است (جانشین لزوما به معنای انتخابی نمیباشد بلکه غصب هم میتواند بدل را با اصل جایگزین کند) ولی فاقد وحی و دلیل و میزان است، نمونه فقدان دلیل، عدم توانایی ایشان در تغییر حکم حکومتی یک بدعت اسلامی به نام حجاب است.

آبه هر فلسفه ای که ایمان داشته باشید، آمریکا و اسرائیل نماد اهریمنان بین المللی و فاقد سیر مینوی ودر نهایت و آخر مسیر خود هستند، معاد و رستاخیز و بهشت دیگری نمیتوان بر ایشان متصور بود، اما میتوانند ایران را با خود به کام دوزخ بکشانند.

دکتر امیرعلی رستم داودپور

دبیر انجمن قانون و شفا

  1. آیا حمله به افسران ایرانی به داد بایدن خواهد آمد؟ ↩︎

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *