فلسطین سرزمین مقدس

حتما از خود میپرسید چرا فلسطین سرزمین مقدس است و چرا کسانی که در مورد فلسطین و رویدادهای آن خاموش و بی تفاوتند با دیگران فرق دارند.
سرزمین فلسطین شاید پر حادثه ترین و پر فراز و نشیب ترین خطه در جهان بوده است، فلسطین خاستگاه ادیان، محل رویارویی امپراطوریها و در قرن بیستم و بیست و یکم، سرزمین آزادیخواهان و مبارزانی با دستهای خالی در مقابل نظام سرمایه داری بین المللی بوده است.
به طور خلاصه هر کس با هر دین و ایدئولوژی ، اگر نسبت به فلسطین بی تفاوت باشد، دین و ایدئولوژی او کامل نیست.
حمایت از حقوق زنان ، کودکان ، آزادیخواهان ، نبردهای چریکی، مبارزه با امپریالیسم ، دینداران و مبارزه خرد و جهالت و به طور خلاصه تمام راست و دروغ جهان در فلسطین محک زده شده و دروغ و کذب آن افشا میگردد.
بازگشت هر گمشده ای به فلسطین ، وعده حافظ است، هر کس که در طی طریق، راست را از دروغ، هدایت را از گمراهی، اهرمن را از اهورامزدا نمیشناسد، در چشم او خار و تار ننشسته است، نان حلال ستانده به حدی که دل او نسبت به دیدن و درک عالم راست گردیده باشد، فلسطین را سرزمین مقدس و موعود خواهد یافت. تا به داد مردم فلسطین نرسید، ایرانتان هم ناقص است حتی اگر شاه مملکت باشید. اما اهریمن هم به فلسطین رسیده است. در فلسطین کنار اهریمن و با دستان خالی باید مبارزه کنید، اقتصاد، سلاح، رسانه، وجاهت و زیبایی و همه چیز به ظاهر از آن اوست، ولی غذا میخواهد و گرسنه راستین است گویی از دوزخ آمده، اخلاقیات ندارد و بی پرده جنایت میکند، فلسفه ندارد و در راستای فلاسفه دروغین است (پیامبران دروغین) تاریخ ندارد و در واقع ظاهریست بد باطن.

فلسطین را از خود نگیرید و به دشمن ندهید.

مقام فلسطین (کنعان) در معرفت حافظ:

فلسطین در معرفت حافظ، کنعان و موعود یوسف گمشده است، انتظار خدای حال گردان و پایان مسیر است، پایان فقر و زهد است، سیاست و حکمت خدای بازی گردان است و در نهایت، یکی از زیباترین فرازهای غزل پارسیست که با غم مخور حافظ ردیف میسازد.

یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور

کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور

ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن

وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور

گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن

چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور

دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت

دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور

هان مَشو نومید چون واقِف نِه‌ای از سِرِّ غیب

باشد اندر پرده بازی‌هایِ پنهان غم مخور

ای دل اَر سیلِ فنا بنیادِ هستی بَرکَنَد

چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور

در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم

سرزنش‌ها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور

گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست، کـ‌آن را نیست پایان، غم مخور

حال ما در فُرقت جانان و اِبرامِ رقیب

جمله می‌داند خدایِ حالْ‌گردان غم مخور

حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شب‌هایِ تار

تا بُوَد وِردَت دعا و درس قرآن غم مخور

دکتر امیرعلی رستم داودپور
دبیر انجمن قانون و شفا
کارشناس ارشد حقوق بین الملل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *