وارثین صوراسرافیل و ملک المتکلمین

از نظر بعد زمانی هنگامه ای بر پاست که در آن انسان از غیر انسان با چشم غیر مسلح تمییز داده میشود،از ازل چنین هنگامه هایی را قیامت، آرماگدون و رستاخیز نامیده اند.

چگونگی تمییز انسان از غیر انسان، شقاوت جمعی در قتل عام فجیع کودکان و تشویق آنان بوسیله گروهی دیگر میباشد. این اما فقط یک فرقه از فرق اهریمنان در رستاخیز است، برخی دیگر نیز هوای ویرانی جان و مال و خاک و ناموس مردمان خویش را دارند که به گفته سان تزو (جنگ پژوه و نویسنده کتاب کهن هنر جنگ) اهریمنی نامیده میشوند. هر چند دومی جبر زمان و پادافره ده ها سال تحقیر و آپارتاید و تبعیض و ستم و نامساوات اسرائل و آمریکا و ملتهای اقماری آنان است و ما هیچگاه به یقین نمیتوانیم کردار آنان را به عنوان ملل درد کشیده قضاوت کنیم، زیرا درد است که موجب توجیه بسیاری از اعمال میگردد که عدد و رقم آن نزد ملکوتیان محفوظ است و نه ما مردمان جایزالخطا.

اما در این هنگامه بودند کسانی که به سیاق جهانگیرخان صوراسرافیل در میان دو طرف و فرقه های دیگر رستاخیز، هواخواه آزادی و عمران ملی و فراملی باشند که آنان را وارثان صوراسرافیل و ملک المتکلمین میتوان خواند.


میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل که بود؟
میرزا جهانگیرخان شیرازی پسر آقا رجبعلی در سال ۱۲۹۲ قمری در شیراز متولد شد. در اوان کودکی پدرش آقا رجبعلی درگذشت و عمه وی سرپرستی او را برعهده گرفت. پنج ساله بود که با عمه و جده خود به تهران آمد. چهارده ساله بود که به شیراز بازگشت و در آنجا به تحصیل پرداخت. مقدمات ادبیات و منطق و ریاضی را نزد اساتید زمان فرا گرفت و به سال ۱۳۱۱ به تهران رفت و در دارالفنون و دیگر مدارس عالیه تهران به تحصیل علوم و فنون جدید پرداخت. در این هنگام بود که نهضت مشروطه‌خواهی آغاز شده بود. وی نیز در همین دوران به انجمن‌های سری و مجامع ایرانیان راه یافت. میرزا جهانگیر خان با سرمایه میرزا قاسم‌خان تبریزی و همکاری میرزا علی‌اکبرخان قزوینی (دهخدا) روزنامه‌ای موسوم به «صور اسرافیل» منتشر کرد که در زمان خود منشأ تحولات فراوانی شد. روزنامه صوراسرافیل به مشکلاتی دچار شد؛ چندین بار نویسندگان آن را تکفیر کردند و چند بار بساط به محاق توقیف رفت. میرزا جهانگیرخان که به واسطه انتشار روزنامه‌ای به همین نام به جهانگیرخان صوراسرافیل مشهور شده بود، در باغشاه به قتل رسید. دهخدا شعر معروف «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» خود را به یاد او سروده است.
درباره میرزا نصرالله خان بهشتی (ملک‌المتکلمین)
حاج میرزا نصرالله، پسر میرزا محسن بهشتی (ملک‌المتکلمین) از وعاظ، ناطقان و روزنامه‌نگاران معروف دورهٔ مشروطه بود. وی به سال ۱۲۷۷ قمری در اصفهان متولد شد. تحصیلات خود را نزد آخوند ملاصالح فریدنی انجام داد و در ۲۲ سالگی به زیارت مکهٔ معظمه مشرف شد و در مراجعت به هندوستان رفت و مدت دو سال در آنجا اقامت گزید و کتابی به نام من الخلق‌ الی ‌الحق برای بیداری مسلمانان تالیف و منتشر کرد. پس از انتشار این کتاب، به وسیلهٔ انگلیسی‌ها از هندوستان تبعید شد و به ایران آمد و در انقلاب مشروطیت با ایراد خطابه‌ها و سخنرانی‌ها به بیداری افکار مردم پرداخت. پس از دستگیری و انتقال به باغشاه، محمدعلی شاه به آنجا رفت و سخنانی علیه بازداشت‌شدگان ایراد کرد. ملک‌المتکلمین در پاسخ وی گفت: «ای پادشاه کوشش من برای این بود که مملکت ایران از این تاریکی جهل و نادانی و فقر و پریشانی بیرون آمده در ردیف ملل بزرگ جهان جای گیرد» و خطاب به مردمانی که در آنجا بودند ادامه داد: «من نمی‌دانم این خون فاسد که در عروق شما جاری است چقدر عزیز است که نمی‌خواهید یک قطره آن را در راه شرافت و افتخار و نجات وطن و بدست آوردن آزادی بریزید، شما به پستی و دون همتی و تحمل ظلم چنان عادت کرده‌اید که به هر حقارتی تن در می‌دهید. بر هر فرد آزادیخواه علاقه‌مند به مشروطه واجب است که این درخت کهن استبداد را ریشه کن کند والا او بنیان ما و مشروطه را بر باد خواهد داد.» ملک‌المتکلمین و همرزم دیرینش میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل را پس از قتل در محوطه باغشاه تهران دفن کردند.

مرقد میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل و ملک المتکلمین

درخت کهن استبداد ایرانی ، امروز بیش از هر روز با خون آبیاری شده و تنه آن مستحکم است، این درخت اما به بهانه ایستادگی در مقابل ظلم و ستمی تحمیلی و آپارتاید بین المللی از استعمارگران و صاحبان زور و سرمایه ، علیه تغییرات اساسی مقاومت میکند. کسی که به سمت آزادیخواهی روانه شد، دیگر باز نخواهد ایستاد به جز با سه چیز، نخستین شهادت است ، دومی پیروزیست و سومی خیانت است، آنان که داد براندازی را سرمیدهند، اگر بخواهند نهال دیگری بنشانند باید با خون بسیار آبیاری کنند، و آنان که با اصلاحات مخالفت میکنند راه پیروزی را سخت تر و خون آزادی خواهان را ارزان تر میکنند،

اصلاحات در درجات مختلف، با ارتباط و پرهیز از فحاشی و بی احترامی به ارزشهای یکدیگر محقق میشود. ما صوراسرافیل و ملک المتکلمین را ایستاده در تاریخ ، زنجیر بر گردن مانند صلیب جاودانی عیسی و یاور کسانی میبینیم که میخواهند مملکت و ممالک خاورمیانه را به جایگاهی برسانند که نه داغ استبداد و نه ننگ بردگی (استعمار) بر شانه هایشان باشد.

امیرعلی رستم داودپور

دبیر انجمن قانون و شفا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *