نظام جهانی و وظیفه فردی در رد و قبول معیارهای آن – پل صراط (چینود پل)

دکتر امیرعلی رستم داودپور

در جهان نظامی وجود دارد که بر اساس تحولات جمعی، قدرت سیاسی و اقتصادی و بعضا علمی در مدت چند صد سال اخیر ، جهان دو بلوکی و دوقطبی را به وجود آورده است. نظام دوقطبی فعلی بر مبنای پذیرفتن برتری های اقتصادی، اجتماعی و علمی غربی یا پذیرفتن ایدئولوژی شرقی یعنی نظامهای استبدادی و نیمه استبدادی دچار تناقض های عدیده ایست که هر دو آنها خرد و استقلال فردی را به چالش کشیده و فردیت را در مقابل چالش های جدی در تصمیم گیری قرار میدهد، در این نظام، آدمی یا میپذیرد که زیبایی، اقتصاد و علوم غربی مایه سعادت زندگانی است و صمیمانه خویشتن را یا به صورت مهاجرت، یا تاثیر پذیری کورکورانه به غرب نزدیک میکند تا جایی که با قرعه کشی و لاتاری ، افتخار اقامت در به عنوان مثال آمریکا به او داده میشود. یا اینکه در نظام ایدئولوژیک شرقی میپذیرد که مورد بازخواست دولتی ، نقض حقوق فردی و اجتماعی مندرج در کتاب آفرینش قرار بگیرد.

ارجاع ما به کتاب آفرینش به جای حقوق بشر ، به این دلیل است که استفاده ابزاری از حقوق بشر در پدیده فلسطین و جنایات اسرائیل به همدستی برخی دول غربی چنان فاحش و تبعیض و آپارتاید اجتماعی رایج چنان بدیهی بود که نمیتوان به شمشیر حقوق بشری که جلوی چنان پدیده هایی را نمیتواند بگیرد به صورت کامل استناد کرد. کتاب آفرینش حق پوشش ، حق نوشیدن و حق سفر و رفت و آمد و مصاحبت با جنس مخالف را به طور طبیعی از مردم نقض نمیکند ولی نظامهای شرقی به عناوین پدرخواندگی در امور شخصی افراد به نام شرعیات دخالت هزاران ساله دارند.

اکنون که دانسته شد، نظام دو قطبی جهانی مانند اختلال دو قطبی فردی مانع کنش های سازنده در اجماع جهانی به مانند تن واحده میشود، وظیفه اصلی فردی در مقابل رد و قبول معیارهای دو قطب چیست؟ در این چالش تصمیم گیری و به اصطلاح چینود پل و پل صراط است که انسان خردمند، مبارز و کامل پدید می آید. در همین چالش است که انسان مهربان، سودرسان و حتی اساطیری پدید می آید.

انسان اساطیری و کامل لزوما وابسته به یک قطب و نظام جهانی نیست، بلکه نظام دو قطبی و اختلالات چند قطبی جهانی مانند مسیری سخت، غربال و چالش مهمی است که گذر از آن همت و راهنمای اساطیری میطلبد. راهنمایی مانند ویرژیل در کمدی الهی، مانند شمس در مولانا و …

فروغی بسطامی میفرماید:

یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد

یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند

فریاد که در رهگذر آدم خاکی

بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند

فروغی بسطامی تنها عارف و لسان الغیبی نیست که از پیچیدگی مسیر خبر میدهد.

طی این مرحله بی همرهی خضر مکن

ظلمات است بترس از خطر گمراهی

حافظ نیز خبر از راهی تاریک و دشوار میدهد، برخی گمان میکنند دین اصول گذر از این مرحله را می آموزد، و نیز عطار نیشابوری از اهمیت عیار زدن نقدها ، گفتارها و کردارها میفرماید

آنجا که نقدها را ناقد عیار خواهد

مردان مرد بینی در اضطراب مانده

وانجا که باز خواهند از جان و دل نشانی

هم دل سیاه بینی هم جان خراب مانده

وانجا که عاشقان را از صدق باز پرسند

بس عاشق مجازی کاندر جواب مانده

ای اوفتاده از ره بگشای چشم و بنگر

پیران راه‌بین را سر در طناب مانده

عیسی پاک‌رو را از سوزنی شکسته

حیران میان این ره چون در خلاب مانده

عطار در این ابیات گفتارهای عیسی پاکرو را نیز حیرانی و حیرت در راه میپندارند، دین اصول گذر از مرحله صفر را تا مرحله سفر می آموزد، ولی آنگاه که مرحله سفر فرا برسد، دین خود چالشی و مرحله دشوار دیگری است برای طالبان، طلبگان و مردم. اما دین و معرفت هزاران ساله اینگونه است که در سیاست دخالت میکند، با دانستن معانی مندرج و اهمیت گفتار ، کردار و پندارهای صحیح برای پیمودن مسیر دشوار اجتماعی و مسئولیت های فردی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *