دکتر امیرعلی رستم داودپور
تحصیل همیشه مسیر مناسبی برای اطمینان از صحت و درستی روند زندگی بوده است، ادامه تحصیلات خیال و خاطر خانواده ها را جمع میکند که فرزندشان در طول روز در جای خوبی نشسته و با اصول اخلاق و دانش و درستی سر و کار دارد، ادامه تحصیل گاه تا سنین چهل سالگی و فراتر به طول می انجامد. از لیسانس به فوق لیسانس، از فوق لیسانس به دکترا، از دکترا به فوق دکترا، رسیدن به کرسی تدریس در دانشگاه از آمال کسانیست که پس از دکترا به تحصیلات خود ادامه میدهند. تعداد کرسی های تدریس در دانشگاهها و نیز ظرفیت غیر بومی دانشگاه برای پذیرش مدرسین و از سویی دریافت وجوه مالی بابت تحقیقات از دغدغه های دانشجویان دکترا، فوق دکترا و حتی اساتید دانشگاه است. در واقع در نهایت چرخه اقتصادی تحصیل با وجوه پژوهشی (گرانت) به گردش می افتد.
در حالی که پژوهشگر برای دریافت وجوه پژوهشی باید مسیر بسیار سختی را پشت سر بگذارد، در اقتصاد بازار اما اینگونه نیست، سرمایه گذاری در املاک، شرکت های دانش بنیان، رمز ارزها، وام های بانکی و غیره به راحتی در چرخه اقتصادی تزریق میشوند، سازندگان و کسانی که توان طراحی و ساخت و نمایش گذاشتن تجهیزات خود را دارند با راحتی نسبتا بیشتر از پژوهشگران محض نسبت به تامین مالی شرکت یا سازه خویش اقدام میکنند. در واقع اعتقاد مردم و سرمایه گذار به بازارهای سنتی بسیار فراتر از دانش و پژوهش بخصوص در مرحله پژوهش میباشد، پژوهش با وجود اصالت ذاتی، نوعی فقر و نیاز میباشد. در مرحله پژوهش مالکیت معنوی یعنی intellectual property تنها مایملک پژوهشگر است ، در این مرحله ارزش گذاری مالکیت معنوی نمیتواند توسط عوام صورت گیرد، لذا پژوهشگر نیازمند جامعه علمی برای افزایش شان و قدر و نیز رفع نیازهای مالی است. یکی از دلایل عمده مهاجرت پژوهشگران عدم وجود یا پذیرش در جامعه علمی مبدا برای افزایش شان، قدر و رفع نیازهای مالی میباشد.
ورود به چرخه تحصیل ، وارد شدن به چرخ کوچک برای کاهش هزینه ها و ضررهای اقتصاد جامعه است. در چرخ کوچک سرمایه گذاری جامعه در مقیاس های کوجک شبیه سازی میگردد تا از آزمودن جامعه با عقاید نادرست و نیز ضررهای بزرگ جلوگیری گردد.کسانی که مفهوم چرخ کوچک را درک نکنند وارد تنشهای سخت زندگی میشوند.
اما خود تحصیل و ادامه تحصیل موضوع تحقیقات مهمی باید قرار گیرد، نسبت کسانی که بی نیاز از دانشگاهها و بی دغدغه به شغل مرتبط به تحصیلات عالی (دکترا و فوق دکترا) پرداخته اند، کسانی که کرسی تدریس در دانشگاهها را به دست آورده اند چقدر است؟ نسبت کسانی که با تحصیل ورود به عرصه جدی کار را به تعویق انداخته اند و سپس به این نکته پی برده اند که در فشار اقتصادی نسبت به دیگران گامهای کمتری برداشته اند جقدر است. مهمتر از آن میزان کاربری تحقیقات انجام شده در مقطع عالی (فوق لیسانس ، دکترا و فوق دکترا) و سازگاری آن با نیازهای بومی و اجراییست.
در عرصه اجرا ، به کارگیری دستاوردهای پژوهشی در اداره اجتماع خود از معضلات نظامهای اجرایی و اداریست. بنابر این پرسش از طراحان فلسفه تحصیلی ضرورت بسیار میابد. فرار از سدهای زمان کش سربازی، بیکاری برخی را به طرف ادامه تحصیل اجباری و ناکارآمد میکشاند.
میتوان گفت کارمزد فروش یک ملک در دوبی ، ترکیه و حتی ایران از دریافتی دانشجویان تحصیلات عالی در اروپا در طول یک الی دو سال بالاتر است. مملکتی که اینگونه خونریزی اقتصادی دارد، میتوان گفت لزوما یا فلسفه تحصیلی ندارد و یا توجیه اقتصادی.