روزی که پرچم فلسطین در انگلیس برپا شد، فرانسه و بسیاری کشورهای دیگر متخاصم با آرمان ملت فلسطین – ملتی که با خون کودکان آبیاری شد – به دلیل شدت فجایع اسرائیل در غزه، فلسطین را به عنوان کشور مستقل به رسمیت شناختند ، البته روز تقدیر (روش هشانا) و روز عید یهودیت هم بود.
این روز که به عنوان روز آدم شناخته میشود دو رو داشت ، یک روی آن شربت خون آلود بود که نتانیاهو نوشید و سال یهودی را سال نابودی محور ایران (به گمان خودش نامید) و روی دیگر آن آدمیتی بود که بسیاری کشورها را ناچار به پذیرش حقیقت کشور فلسطین کرد.
اسرائیل که در طی سالها خود را به عنوان نماد دولت یهودی معرفی میکرد، در این دوگانگی و تضاد میان دیانت که سقف آن معصومیت کودکان است که به گفته عیسی مسیح به پادشاهی خداوند میرسد و حکومت که سبوعیت و وحشیگری آن انتهایی ندارد ، البته منش دوم را انتخاب کرد تا مسیر پادشاهی نجات بخش و مسیر نابکاری بار دیگر در تاریخ جدا و مرزبندیهای آن حتی در هنگام عید یهودی آشکار گردد.
عیدی که از آن فلسطینیان بود و شرارتی که باز نصیب نابکاران تاریخ گردید.
در اناجیل، چند جا سخنان عیسی مسیح دربارهی کودکان و پادشاهی خدا آمده است. مهمترین آنها این است که او کودکان را به عنوان نمونهی فروتنی و پاکی معرفی میکند.
نمونهها:
انجیل مرقس ۱۰: ۱۳–۱۶: وقتی مردم کودکان را نزد عیسی آوردند تا آنها را برکت دهد، شاگردان مانع شدند. اما عیسی خشمگین شد و گفت:
«بگذارید کودکان نزد من بیایند و مانع ایشان نشوید، زیرا پادشاهی خدا از آنِ کسانی است که مانند اینان باشند. آمین به شما میگویم، هر کس پادشاهی خدا را مانند کودک نپذیرد، هرگز وارد آن نخواهد شد.» سپس کودکان را در آغوش گرفت و برکت داد.
انجیل متی ۱۸: ۳–۴: عیسی گفت:
«اگر بازگشت نکنید و مانند کودکان نشوید، هرگز وارد پادشاهی آسمان نخواهید شد. پس هر که خود را مانند این کودک فروتن سازد، همان در پادشاهی آسمان بزرگتر است.»
انجیل لوقا ۱۸: ۱۵–۱۷ هم همین مضمون را تأیید میکند.
کودکان برای عیسی نماد سادهدلی، اعتماد، بیریایی و فروتنی بودند. او میخواست نشان دهد که برای ورود به پادشاهی خدا، انسان باید با همان روحیهی اعتماد و پاکی کودکانه به خدا نزدیک شود، نه با غرور و تکبر.
در نهایت با ذات و بنیه هر انسانیست که خونخواری و وعده نتانیاهو را آرزوی عید بشمارد یا تولد کشور کودکان را در دل آوار زده برخی سنگدلان و تنگدلان، اما آنچه مسم است، نه سلیمان و حکمتش ، نه داود و فلاخنش، نه عیسی و نجاتش و … نصیب نابکاران نخواهد شد، آنان که نه تنها صلیب بلکه تمام مقدسات را شکستند.
در واقع هدف غایی از دیانت ، نجات یافتن از عظمت رنجیست که آفرینش میتواند داشته باشد، از نظر مسیح آدمی باید در مسیر دیانت و قداست و در واقع نازادی (صمدیت) گام بردارد تا به ملکوت و پادشاهی خداوند وارد شود.این برداشت مسیح از نجات یافته، یعنی کسیست که به پادشاهی خداوند وارد شده باشد و البته برخی عرفای اسلامی مانند فیض کاشانی ، یا عرفای غیر مسلمان مانند عارفان سیک Sikhism نیز رسیدن به پروردگار را هدف غایی از آفرینش این دنیا میدانند.
نظر شخصی من به عنوان نیمه راه رفته ، و کسی که رساله زندگی او کامل نشده البته در فعل و حال حاضر، تایید گفتار ایشان ولی در حدیست که تولد با فنا یکی نباشد. اگر انسان هدف از آفرینش را همان فنا در خداوند ترویج کند ، راه را پایان یافته تصور خواهد کرد. در این حالت است که تاریکی منش دوم (سبوعیت، حکومت) را پیروز بر منش اول (عصمت) و نور پیش بینی خواهیم کرد و در راه احقاق حق خود و دیگران بی تلاش خواهیم شد.
دکتر امیرعلی رستم داودپور
دبیر انجمن قانون و شفا