
برهان خلف یا اثبات به روش تناقض، روشی منطقی در ریاضیات و فلسفه است که برای اثبات یک گزاره، ابتدا فرض میشود که آن گزاره نادرست است. سپس، با استفاده از استدلالهای منطقی، نشان داده میشود که این فرض به تناقض یا نتیجهای غیرممکن منجر میشود. از آنجا که تناقض نمیتواند درست باشد، نتیجه گرفته میشود که فرض نادرستی گزاره باطل است و بنابراین، گزاره اولیه باید درست باشد. به عنوان مثال، برای اثبات اینکه عدد √2 گنگ است، فرض میکنیم √2 گویا است و با رسیدن به تناقض، نتیجه میگیریم که √2 نمیتواند گویا باشد. این روش به دلیل سادگی و قدرت منطقیاش، کاربرد گستردهای دارد.
برهان خلف و ده فرمان:
برهان خلف و تناقض یابی در متون مقدس میتواند به شناخت ضد یهوه و ضد مشیاح … نیز کمک کند. به عنوان مثال ده فرمان ده فرمان، که در کتاب مقدس (خروج ۲۰:۱-۱۷ و تثنیه ۵:۴-۲۱) آمده، مجموعهای از احکام الهی است که به موسی بر کوه سینا داده شد. این احکام عبارتند از: ۱) تنها خداوند را پرستش کن و هیچ خدای دیگری نداشته باش؛ ۲) بت نساز و آنها را پرستش نکن؛ ۳) نام خداوند را بیهوده به کار نبر؛ ۴) روز سبت (شنبه) را به عنوان روز استراحت و تقدیس نگه دار؛ ۵) به پدر و مادر خود احترام بگذار؛ ۶) قتل نکن؛ ۷) زنا نکن؛ ۸) دزدی نکن؛ ۹) شهادت دروغ نده؛ ۱۰) به اموال و دارایی دیگران طمع نکن. این احکام به عنوان اصول اخلاقی و مذهبی بنیادی در ادیان یهودیت و مسیحیت، راهنمایی برای زندگی معنوی و اجتماعی ارائه میدهند.
نخست اینکه هیچ آیینی مانند یهود الواح و عهد سنگی از خداوندش یا ندارد یا اینکه راهکار آن بوسیله شریعت دیگر از جمله مسیح یا اسلام از یهودیت انشقاق یافته است. مثلا در مسیحیت، عیسی راسا از سنگسار زن فاجره خودداری میکند یا اسلام حد شرعی را بر زنا تعیین میکند.
اما اصلا بحث فعلی این نیست ، بحث اینست که برهان خلف میتواند برای شناخت ضد عهد از عهد با استناد به این فرامین به کار رود.
وقتی که قتل، سرقت، به نام دیانت انجام میگیرد، برای شناخت اصالت و صحت انتساب آن به دیانت میتوان از برهان خلف استفاده کرد. در مورد فلسطین، نظر داشتن به سرزمین و ملک غیر، قتل ، استفاده از نام ها و … (نه فقط نام خدا بلکه تقریبا تمام نامهای مقدس) در ارتکاب جنایات، امریست رایج که برهان خلف ، صفت ناخَلَف به آنها میدهد.
چرا تبرئه بخشی از یهود از جنایات صادره به نام یهودیت لازم است؟
نخست اینکه شرط عقل و رحمانیت است که انسان سره را از ناسره جدا کند و بعدا اشاره میکنیم که چرا این رحمانیت گاهی کارساز است و نجات دهنده است. دوم اینکه هر رویکرد افراطی به عکس خود تبدیل میگردد و بهترین نظیر آن هم نسبت نازیسم و صهیونیسم است که از شدت تقابل و نفرت نسبت به یکدیگر یکدل و یک خرد گردیده اند، “یکدله شده اند”. در این استدلال عملا یهود ستیزی مترادف با خود صهیونیسم تلقی میگردد، یعنی عملا کسانی که یهود ستیزی میکنند، بخشی از فرامین کتب یهود را جاری میسازند که همان نژادپرستی میباشد.
در آیین یهودیت، موضوع نژادپرستی پیچیده است و باید میان متون مذهبی یهودی (مانند تورات و تلمود) و تفسیرهای تاریخی و اجتماعی تفاوت قائل شد. یهودیت از یک سو ادعای برگزیدگی قوم یهود دارد، و از سوی دیگر، برخی آموزهها به رفتار انسانی با «بیگانگان» توصیه میکنند.
در ادامه، به برخی نکات و مثالها اشاره میکنم:
✅ ۱. مفهوم «قوم برگزیده» (עם סגולה – Am Segula):
یهودیان خود را “قوم برگزیده خدا” میدانند.
مثال: سفر تثنیه (Deuteronomy) 7:6
«زیرا تو قومی مقدس برای یهوه خدایت هستی. یهوه تو را از میان همه اقوام زمین برگزیده است تا قوم خاص او باشی.»
تفسیر رایج: این آیه برای بسیاری از مفسران، اشاره به وظیفه دینی خاص قوم یهود دارد، نه برتری نژادی. اما برخی این برگزیدگی را بهصورت تبعیضآمیز تفسیر کردهاند.
⚠️ ۲. برخی نظرات در تلمود درباره غیر یهودیان (Goyim):
در تلمود (مجموعهای از تفاسیر شفاهی یهودی)، برخی عبارات وجود دارد که بهگونهای تحقیرآمیز نسبت به «غیریهودیان» نگاه میکند:
مثال: تلمود، یباموت ۶۱a
«تنها یهودیان انسان محسوب میشوند؛ غیریهودیان نه.»
مثال: بابا کما ۳۸a
اگر یک غیر یهودی به یهودی آسیب بزند باید غرامت دهد، اما اگر یهودی به غیر یهودی آسیب بزند، مسئولیتی ندارد.
در واقع یهودیت در آلمان نازی در مقابل فساد تاریخی خویش “نژاد پرستی و قوم پرستی ” به کامل ترین شکل ممکن قرار گرفت که ما شاهد فجایعی بودیم که اکنون نیز دیده میشود.
*یکدله شدن چیست؟:٭
یکدله شدن یا نصب قرین از معارف معنویست که در قرآن در بخشی از آیات سوره زخرف به این ترتیب بیان گردیده است:
سوره الزخرف، آیه 36:
وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَـٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ
ترجمه: و هر کس از یاد خدای رحمان رویگردان شود، شیطانی را بر او میگماریم که همیشه همراه او باشد.
ادامه در آیه 37:
وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ
ترجمه: و بهراستی که آن شیاطین، ایشان را از راه [حق] بازمیدارند، در حالی که میپندارند راهیافتهاند.
نخست اینکه الله در این آیات خودش را با نام و صفت الرحمن معرفی میکند که صفت رحمانیه است، دوم اینکه از لفظ شیطان در این آیه به عنوان قرین استفاده میگردد که موجب گمراهیست و نصب شیطان فرآیند معنویست که در این مقاله قابل تشریح نیست ولی اجمالا در دل رخنه میکند.رحمن یا بخشایندگی صفتییست که بانفرت تقابل داردو کسانی که در امر انتقام اصرار ورزند از جمله صهیونیسم در عمل با صفات رحمانیه فاصله گرفته که نتایج این گمراهی در مجموع عمل به کار اشتباه ، فرض اشتباه و حتی در مکان و زمان اشتباه است.
در واقع این یکدله شدن و تشکیل “زایونازیسم” فرآیندیست معنوی که عملا جهان را در مقابل جهنمی به نام رستاخیز نازیسم در دل صهیونیسم داده است.
ایراد: این امر یعنی کاربرد برهان خلف اگر به یکسان پنداری اهمیت فڔامین یهوه در ایراد اتهام ضد یهوه یا حتی ضد خدای عامه منجر گردد، مثلا جرم قتل با جرم زنا یا جرم بی احترامی به پدر و مادر و یا گرامیداشت شنبه یکی انگاشته شود (که در ابتدای یهودیت و عهد قدیم رایج بود) کردار ضد مسیح است. عیسی را از آن رو میتوان مسیح یهود نامید که برخی قوانین شرعی را بر ایشان آسان تر کرد که از جمله مساله ختنه و زنا و مانند آن بود ( به روایتی ایشان حتی پدر فیزیکی نداشت هر چند یعقوب نجار را همسر مادر وی نام برده اند). در قرآن نیز چنین تدبیری وجود دارد که بخشی از قید و بندها آزاد گردد.
آیهای که به حلال شدن برخی از چیزهایی که بر گذشتگان حرام بود اشاره میکند، آیه ۱۵۷ سوره اعراف است:
﴿وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ﴾
ترجمه:
“و چیزهای پاکیزه را برای آنان حلال میکند و ناپاکیها را بر آنان حرام مینماید و از دوش آنان قید و بندهایی را که بر آنان بود، برمیدارد.”
توضیح:
این آیه بخشی از صفات پیامبر اکرم (ص) را بیان میکند و اشاره میکند که یکی از ویژگیهای رسالت ایشان، برداشتن برخی از محدودیتهای شدیدی است که بر امتهای پیشین تحمیل شده بود. برخی از مفسران معتقدند این آیه به مواردی مانند:
– برخی از حرمتهای غذایی که بر یهود تحمیل شده بود (مانند حرام شدن گوشت شتر و ماهی بدون فلس برای برخی از آنان).
– برخی تشریعات سخت در عبادات و قوانین شرعی گذشته اشاره دارد.
آیه مشابه:
در سوره آل عمران، آیه ۵۰ نیز حضرت عیسی (ع) میفرماید:
﴿وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَكُم بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ﴾
“و (بعضی از آنچه در دست من است) ازتوراتی را که پیش از من بوده تصدیق میکنم و برخی از چیزهایی که بر شما حرام شده را برای شما حلال میگردانم.”
این آیات نشان میدهند که شریعت اسلام با آسانگیری و رفع برخی از سختیهای شرایع گذشته همراه بوده است.
در نهایت بشر کنونی به کاربرد حقوق و داوری در رفع و حل بعضی مشکلات دست یافته که مصداق تمدن است، هر چند در مورد “زایونازیسم” مطابق آنچه در دو سال گذشته در حقوق بین المللمشاهده شد، عدالت بشری از توقف و به محاکمه کشاندن جنایتکاران قاصر بوده است. از اینروست که باب احکام الهی را گشوده و راه حل را در آن جستجو کرده و خواهیم کرد.این شقاوت ها متعلق به اعصار اولیه بشریست و حتی تا جایی که تاریخ مستند را مطالعه کردیم ، نظیر آن جز در رویه زایو نازیسم و عمدتا زایونیسم یافت نشد.
دکتر امیرعلی رستم داودپور
دبیر انجمن قانون و شفا
در فلسفه، برای اثبات وجود شر (و یا بهعبارتی، تبیین جایگاه و واقعیت شر) از چند نوع برهان استفاده شده است، که عمدتاً در پاسخ به مسأله «خدای قادر مطلق و خیرخواه» در برابر «وجود شر» مطرح میشوند. این بحث در قالب “مسئله شر” (Problem of Evil) و گاه به عنوان «برهان شر» (Argument from Evil) نیز شناخته میشود.
در ادامه، مهمترین برهانها و استدلالها پیرامون شر را معرفی میکنم:
۱. برهان منطقی شر (Logical Problem of Evil)
این برهان میگوید:
اگر خداوندی وجود دارد که هم قادر مطلق، هم عالِم مطلق و هم خیرخواه مطلق است، پس نباید شرّی در جهان وجود داشته باشد.
اما شر وجود دارد → پس چنین خدایی نمیتواند وجود داشته باشد.
نمایندگان مشهور:
دیوید هیوم (David Hume)
جی. ال. مکی (J.L. Mackie)
پاسخ برخی الهیدانان:
نظریهی اراده آزاد (Free Will Defense): شر لازمه اراده آزاد انسان است.
جهان بهترین ممکن است (لایبنیتس: این بهترین جهان ممکن است با وجود شرّ محدود)
۲. برهان قرینهای شر (Evidential Problem of Evil)
این برهان نمیگوید که وجود شر و وجود خدا منطقاً ناسازگارند، بلکه میگوید:
وجود مقدار زیاد شر (بهویژه شرهای بیدلیل و بیهدف مثل رنج کودکان، بلایای طبیعی) قرینهای نیرومند بر این است که خدایی با صفات سهگانهی کلاسیک وجود ندارد.
نمایندگان مشهور:
ویلیام رو (William Rowe)
پل دراپر (Paul Draper)
۳. برهان تجربی یا مشاهدهای از شر
نسخهای از برهان بالا است، اما با تکیه بر شواهد تجربی از جهان:
مشاهدات ما از رنج و شر عظیم در جهان (مثلاً جنگها، بیماریها، زلزلهها و…) با وجود خدایی نیک و قادر مطلق ناسازگار به نظر میرسد.
۴. برهان شر اخلاقی در برابر شر طبیعی
این تمایز به ما اجازه میدهد تا تحلیل کنیم که:
شر اخلاقی: ناشی از اعمال اختیاری انسان (قتل، ظلم، جنایت) ← میتوان به آزادی اراده نسبت داد.
شر طبیعی: بلایای طبیعی، بیماری، مرگ کودکان ← دفاع از آن دشوارتر است.
برخی فلاسفه میگویند شر طبیعی هیچ توجیه اخلاقی ندارد و این خود دلیلی بر نبود خداست.
۵. برهان از بیمعنایی رنج (The Argument from Gratuitous Suffering)
اگر شرّی وجود دارد که هیچ فایده یا نتیجهی مثبتی ندارد (شرّ غیرموجه یا بیهدف)، این نشاندهنده نبود یک خدای خیرخواه است.
مثال: رنج شدید یک حیوان در جنگل که هرگز فایدهای برای هیچ موجودی ندارد.
۶. برهان روانشناختی یا اگزیستانسیالیستی شر
این برهان بیشتر در فلسفه اگزیستانس و الهیات معاصر مطرح میشود:
رنج و شر نه صرفاً مسئلهای منطقی، بلکه مسئلهای وجودی، روانی و عاطفی است که ایمان را تضعیف میکند.
نماینده مشهور: داستایفسکی در «برادران کارامازوف» با مثال کودکانی که شکنجه میشوند.
نکته مهم:
در مقابل این برهانها، الهیدانان و فلاسفه دین دفاعیههایی (Theodicy یا Defense) آوردهاند؛ مانند:
دفاع از اراده آزاد (آگوستین و پلانتینگا)
شرّ به عنوان مقدمهای برای خیر بالاتر
جهان به عنوان بستری برای رشد روحی (soul-making – جان هیک)